loading...
90online :: پاتوق سرگرمی و تفریحی
ali بازدید : 1947 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!!!!!!!

۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

۱ ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!!!!!!!!!!!

۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!!!!

۴عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.

۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

۸ غروب: دختر در حال پیاده شدناونو از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

۱۰شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!

۲شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره پیام

داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی

دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت!!

 و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای

مناسب تری در کلاس نصیبش شد!!!!!!!!!!!!!

ali بازدید : 1401 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)

برای لحظاتی با دقت به نقطه سیاه وسط این عکس نگاه کنید (یعنی کاملا زل بزنید!) پس از مدتی خواهید دید که منطقه خاکستری دور آن نقطه، حذف می‌شود. جالب بود نه!؟

به نظر شما چطور همچین چیزی ممکن است!؟ یکی بالا بیاید و دیگری پایین!؟


باز هم در نگاه اول یک صورت می‌بینید!؟ مطمئنید!؟ کمی بیشتر دقت کنید ...


این دو خط هم طبیعتا باید موازی باشند ولی چشم ما چیز دیگری می‌گوید.



به این عکس نگاه کنید ... یک تصویر متحرک می‌بینید!؟ (این یک عکس ثابت است)



می‌توانید تعداد پاهای این فیل را بشمارید!؟


ali بازدید : 1729 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
رزند گرامی مرحوم علامه امینی(ره) می گویند: روزی پدرم در بستر بیماری رو به من کرد و گفت، رضاجان، من این داغ و عقده دلم را از کربلا نگشوده ام و برای سیدالشهدا گریه سیری نکرده ام ولی با خدا عهد بسته ام که اگر خوب شدم پنج سال در کربلا ساکن شوم شاید بتوانم گریه کنم و این عقده را بگشایم.

ایشان یک روز در حالی که گریه می کردند، فرمودند: مدت ها فکر می کردم که خداوند چگونه شمر را عذاب می کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگرسوختگی حضرت امام حسین(ع) را چگونه به او می دهد؟

شب هنگام در خواب دیدم آقا امیرالمومنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا روی صندلی نشسته و من هم خدمت ایشان ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود فرمود: امینی کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره فرمود به محلی که بسیار باصفا و باطراوت بود. استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نبود. کوزه ها را برداشتم و به آن محل رفتم و آنها را پر از آب نموده تا حرکت کنم و به خدمت حضرت امیر(ع) بازگردم، ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می شد دیدم از دور کسی به طرف من می آید و هر چه به من نزدیک تر می شود هوا گرم تر می شود گویی همه این حرارت از اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون (شمر) هم از شدت تشنگی نزدیک بود هلاک شود. رو به من کرد و تقاضای آب کرد. گفتم اگر هلاک هم بشوم نمی گذارم از این آب قطره ای بنوشی.

ناگهان به من حمله ور شد من دیدم الان است که کوزه را از من بگیرد و آب بخورد با اینکه می دانستم کوزه ها متعلق به حضرت امیر(ع) است آنها را زمین زده و شکستم. تا کوزه ها شکست آب های درون کوزه بخار شد انگار قطره آبی در کوزه ها نبوده است.
او که از من ناامید شد به طرف استخر رفت. من بی اندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بنوشد و سیرآب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر آب استخر خشک شد که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان کنار استخر هم خشک شدند او از استخر مایوس شد و از همان راه که آمده بود برگشت.

هرچه دورتر می شد هوا رو به صافی و شادابی گذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور حضرت علی(ع) شرفیاب شدم. حضرت همراه با لبخند رو به من کرد و فرمود: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عذاب می دهد. اگر یک قطره از آن آب می نوشید از هر زهری برایش تلخ تر و از هر عذابی برایش دردناک تر بود بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.

ali بازدید : 1683 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (10)
درآمد زایی محمدرضا گلزار، امین حیایی ، نیکی کریمی و هدیه تهرانی برای سینما چقدر است؟

درآمد زایی محمدرضا گلزار، امین حیایی ، نیکی کریمی و هدیه تهرانی برای سینما چقدر است؟

همشهری جوان نوشت:

قرار بود پولسازترین بازیگر دهه 80 را انتخاب کنیم. برای همین هم سراغ جدول اکران فیلم‌ها از سال 80 سال به بعد رفتیم. بعد از مقایسه جدول فروش چند سال تقریباً اسم بازیگران زن و مردی که قرار بود با هم رقابت کنند، معلوم شد.

اسم بازیگران و فیلم‌هایی که در این 10 سال در آنها بازی کرده بودند، با قیمت فروش کل این فیلم‌ها در هر سال مشخص شد.

اما نکته اصلی این بود که قیمت بلیت 450 تومانی سینما در سال 80 به چهار هزار تومان در سال 89 رسیده بود. برای یکسان کردن فروش کل فیلم‌ها هم دست به دامن یک فرمول ساده شدیم.

فرمول این طوری بود که ما تعداد تماشاچیان هر فیلم را در چهار هزار تومان (که قیمت بلیت در سال 89 است) ضرب کردیم تا به یک مقیاس واحد برسیم یعنی این طور حساب کردیم که تمام فیلم‌های دهه با بلیت چهار هزارتومانی فروش کرده‌اند. از بین فیلم‌های این بازیگران فروش فیلمی که بازیگر در آن نقش اول داشته یا در فروش تأثیرگذار بوده انتخاب کردیم. البته این میزان فروش کلی است و فروش روزهای که قیمت بلیت نصف می‌شود در این ماجرا لحاظ نکردیم. با تعریف فروش فیلم‌های «اخراجی‌ها»، «سن‌پطرزبورگ» و «مهمان مامان» از فهرست‌ فیلم‌های امین حیایی و مثلاً «دوئل» از فیلم‌های هدیه تهرانی حذف شد

نکته دیگر اینکه تعداد فیلم‌ها در میزان فروش مؤثر بود. مثلاً تعداد فیلم‌های حیایی از رادان بیشتر بود بنابراین سنگ محک میانگین فروش را هم وسط گذاشتیم ولی بعد از محاسبه تفاوتی با جدول اصلی نداشت.

پولسازترین بازیگر زن دهه 80
1- مهناز افشار با 12 فیلم با فروش 000/190/246/177 ریال
2- هدیه تهرانی با 9 فیلم با فروش 000/450/511/132 ریال
3- نیکی کریمی با 13 فیلم با فروش 000/560/904/119 ریال

پولسازترین بازیگر مرد دهه 801- محمدرضا گلزار با 16 فیلم با فروش 000/040/579/259 ریال
2- امین حیایی با 21 فیلم با فروش 000/470/911/256 ریال
3- بهرام رادان با 16 فیلم با فروش 000/790/194/133 ریال

ali بازدید : 294 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)

بازیگری را کنار می‌گذارم!

شهاب حسینی

به بهانه اكران «پرسه در مه» و «حوالی اتوبان»


«دل کندن همیشه سخت است اما یک ارزش به حساب می‌آید. خصوصیت تمام بزرگانی که در راه حق و حقیقت قدم برداشته‌اند و نام، تفکر و مرام‌شان ماندگار شد، این بود که از چیزهایی که دوست داشتند، دل کندند».

این‌بار وقتی پای صحبت‌هایش می‌نشینیم، از رفتن می‌گوید؛ از دل‌کندن و فاصله گرفتن! معتقد است هر آنچه باید، تا به امروز در حیطه بازیگری با تمام سختی‌ها، مشکلات و شیرینی‌هایش بر او گذشته، و اکنون نیازمند زمانی است که هر آنچه را وام گرفته، بازگرداند. شهاب حسینی از بازیگران اخلاق‌مدار، خوش‌فکر و موفق سینمای ایران است که چندی است می‌شنویم ساز رفتنش را کوک کرده و قصد دارد با شروعی دوباره در عرصه کارگردانی وارد دنیای سینما شود! حضورش در عرصه کارگردانی باعث مسرت است اما از طرفی عدم حضور شهاب حسینی در دنیای بازیگری برای سینمای ما جای تأسف خواهد داشت.

وقتی موفق به دریافت جایزه می‌شوید، چه حسی دارید؟

این حس به من دست می‌دهد که کاری که کرده‌ام و زحمتی که کشیده‌ام، دیده شده و این عزم را در من ایجاد می‌کند که به تلاشم ادامه بدهم. البته انگیزه ادامه دادن کارتنها به این موضوع محدود نمی‌شود و به مسائل دیگری هم وابسته است. توان، انرژی و روحیه، برخی از فاکتورهای لازم برای ادامه فعالیت هستند.

برای شما تفاوتی هم دارد که برای چه کاری جایزه بگیرید یا صرف دریافت آن، برایتان کافی است؟

مسلما این مسئله برایم اهمیت دارد.

آیا تا به حال پیش آمده که خودتان احساس می‌کردید برای بازی در فیلمی مستحق گرفتن جایزه بوده‌اید اما این اتفاق نیفتاده باشد؟

شهاب حسینی

قطعا هر اتفاقی که تا به حال افتاده، درست‌ترین بوده است، اما یکی از جوایزی که فکر می‌کردم ممکن است نصیب من شود (البته این انتظار بیشتر از گفته‌های اطرافیان در من به وجود آمده بود)، برای فیلم «شمعی در باد» و نقش مکمل مرد آن بود. در آن دوره من و بهرام رادان برای این فیلم و پژمان بازغی و کامبیز دیرباز هم برای بازی در فیلم دوئل کاندیدا شده بودیم. به خاطر اطلاع‌رسانی نادرستی که آن زمان انجام شد، گفته بودند، پژمان بازغی به خاطر بازی در فیلم دوئل، نقش یک را گرفته و من نقش دو را (می‌خندد و ادامه می‌دهد)، اما اتفاقی که افتاد، دقیقا برعکس بود؛ بهرام رادان جایزه یک را برای «شمعی در باد» و کامبیز دیرباز جایزه دو را برای دوئل گرفتند.

به نظرم این مسائل غایت نیستند و اصل موضوع چیز دیگری است. این مسائل بیشتر مشوق هستند. آنچه اهمیت دارد حضور درست، غنی و خوب در برهه‌ای است که کار می‌کنیم تا اگر بعدها خواستند در موردمان قضاوت کنند، در کارنامه کاری‌مان اثری که باعث خجالت‌مان شود، کمتر وجود داشته باشد. اینها را به این دلیل نمی‌گویم که بازیگری بخواهد ادعای این را داشته باشد که تافته جدابافته است، نه. اینها به این خاطر است که اگر بازیگری در انتخاب پیشنهادهایی که به او می‌شود، سعی دارد خوب و درست انتخاب کند و کار قابل قبولی ارائه دهد، همه اینها نشان‌دهنده این واقعیت است که او برای سطح شعور و زمان مخاطبش ارزش و اعتبار قائل شده است. اگر من موفق به رعایت این مسائل شده باشم دیگر جایزه‌ام را گرفته‌ام؛ وقتی کسی با دیدن کارهایم احساس نکند که کم‌فروشی کرده‌ام و وقتش را بیهوده گرفته‌ام.

شهاب حسینی از بازیگران اخلاق‌مدار، خوش‌فکر و موفق سینمای ایران است که چندی است می‌شنویم ساز رفتنش را کوک کرده و قصد دارد با شروعی دوباره در عرصه کارگردانی وارد دنیای سینما شود! حضورش در عرصه کارگردانی باعث مسرت است اما از طرفی عدم حضور شهاب حسینی در دنیای بازیگری برای سینمای ما جای تأسف خواهد داشت.

«جایزه اصلی را مردم می‌دهند» ؛ چه اندازه این حرف را قبول دارید و چقدر فکر می‌کنید شعار است؟

من کاملا به این جمله باور دارم. اگر بخواهیم سینما را مانند هرمی تصور کنیم، از نظر آن دسته از فیلمسازان، بازیگران و دست‌اندرکاران سینما که کار را باری به هر جهت می‌بینند و به همان شکل هم انجامش می‌دهند، این هرم را برعکس تصور کرده‌اند؛ مخروطی که سرش رو به پایین است. به نظرم این طرز فکر اشتباه است. هرم باید به شکل اصلی‌اش بازگردد و در این شکل صحیح هرم، تماشاگر در رأس آن قرار دارد. من بشخصه برای تماشاگر کار کرده‌ام. هدفم رضایت او بوده است و برای اینکه بتوانم او را به درستی درک کنم، همیشه خود را به جای او گذاشته‌ام و حضور در هر کاری را هم نپذیرفته‌ام.

عده‌ای از کسانی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، برای بودن در بعضی فیلم‌ها که ساختار و محتوای خوبی ندارند، مشکلات زندگی و امرار معاش را دلیل بر حضورشان می‌دانند؛ نظرتان در این زمینه چیست؟

بله، گرفتاری‌های زندگی و خیلی از مسائل دیگر حقایقی هستند که وجود دارند ولی در عین حال ما با کارمان که معامله نمی‌کنیم.

شهاب حسینی

کار ما مانند غواصی کردن در دریای درونیت انسان‌هاست و به روان انسان که امری معنوی است، نمی‌شود نگاه صرف مادی داشت و با آن شوخی کرد. البته این امر به این هم بستگی دارد که جامعه از هر کسی چه انتظاری دارد.

وقتی متوجه شدید اصغر فرهادی جایزه برلین را از آن خود کرده چه حسی پیدا کردید؟

شب قبل از اعطای جوایز با ما تماس گرفتند که به برلین برویم ولی من به دلیل وجود مشکلی نتوانستم بروم. خیلی دوست داشتم که می‌توانستم در آن لحظات کنار دوستانم باشم اما شرایط مهیا نبود.

وقتی اصغر فرهادی جایزه گرفت خیلی خوشحال شدم و به ایرانی بودن خودم افتخار کردم؛ همین‌طور به اصغر فرهادی چرا که «خرس طلایی»تک جایزه جشنواره برلین است. آنها برای اعطای این جایزه با کسی تعارف، شوخی و... ندارند و تنها فیلمی می‌تواند این جایزه را ببرد که استحقاق آن را داشته باشد.

دیالوگی در فیلم «درباره الی»‌ دارید: «یک پایان تلخ، بهتر از تلخی بی‌پایان است»، این جمله را قبول دارید؟

بله، من در زندگی‌ام به این جمله رسیده‌ام. دل کندن همیشه سخت است، اما یک ارزش به حساب می‌آید. خصوصیت تمام بزرگانی که در راه حق و حقیقت قدم برداشته‌اند و نام، تفکر و مرام‌شان ماندگار شد، این بود که از چیزهایی که دوست داشتند دل کندند. نمونه‌های آن را هم کم نداریم؛ مانند همین بچه‌هایی که از شهر، پدر، مادر، غذای خوب، بالین گرم و... دل کندند و رفتند و شهید شدند. کنار گذاشتن، سخت و تلخ است اما اگر کسی قدرت این کار را داشته باشد بهتر از یک تلخی بی‌پایان است؛بهتر از این است که یک عمر خودش را سرزنش کند که چرا تعلل کرده و نرفته. من در حال حاضر در حرفه خودم به این قضیه رسیده‌ام. احساس می‌کنم اگر حالا این کار را نکنم، در آینده روند طوری خواهد شد که مدام باید یک تلخی بی‌پایان را تحمل کنم. طی 15سال گذشته من بنابرخواست آفیش‌های متعدد، زندگی کردم و جاهایی که برای آفیش‌شدن مهم‌تر بوده حضور نداشتم مثل زمانی که مادرم عمل قلب داشتند ولی نبودم یا فرزندم بیمار بوده و حضور نداشتم و... . وجود این حقایق باعث می‌شود که اگر دیر اقدام کنم تبدیل به همان تلخی بی‌پایان شود که هیچ جایزه‌ای هم جایش را پر نمی‌کند.

بعضی افراد هستند که جایزه می‌گیرند یا دیر می‌گیرند و برای این قضیه التهاب دارند ولی برخی هم هستند که آن‌قدر دل‌شان دریاست که اگر هیچ جایزه‌ای هم دریافت نکنند، از چیزی غمگین نمی‌شوند. شهاب حسینی جزو کدام یک از این افراد است؟

شهاب حسینی، کسی است که خیلی به زندگی بدهکار است، زیرا بیشتر از آنچه باید، در اختیارش گذاشته شده است؛ زندگی‌ای که گرداننده آن خداست. شهاب از کسی طلبکاری‌ای ندارد. من احساس می‌کنم در کنار تمام سناریوهایی که بازی کرده‌ام، یک سناریوی اصلی‌تر را بازی می‌کنم؛ سناریویی به نام زندگی. به درستی هم می‌توان آن را تعمیم داد. وقتی شما وارد فضای یک کار می‌شوید، سکانسی که باید بازی کنید مشخص است اما چطور بازی‌کردن آن، دست شماست. مراحلی که انسان در زندگی بازی می‌کند در فیلمنامه تقدیرمان نوشته شده، کارگردانی‌اش هم در حال انجام است و تنها کاری که ما باید انجام دهیم، این است که خوب بازی کنیم.

من صادقانه که به خودم نگاه می‌کنم بیشتر از آنچه باید، سهم‌ام را از زندگی گرفته‌ام، نه اینکه بگویم این قضیه برایم اهمیت ندارد، نه، اتفاقا برایم مهم است و ارزش هم برایش قائل هستم و تندیس‌هایی که تا به حال گرفته‌ام یادگار و زینت‌بخش خانه‌ام هستند و هویتی پشت آنها وجود دارد، اما به عقیده من ته این ماجرا چیز دیگری است که تصور می‌کنم برای رسیدن به آن، که تألیفی از دانش‌های مختلف است، نیاز دارد که نهالش با دانش روز، با دیدن فیلم‌های جدید، خواندن مصاحبه‌های افراد بزرگ‌تر و... آبیاری شود تا هویتی را که باید، در من شکل دهد و به خاطر نبودن آنهاست که من در شرایط فعلی احساس خستگی و بی‌انگیزگی می‌کنم چون در حال حاضر چیزی برای تزریق‌کردن به کارم ندارم و همه چیز کم‌کم شکل روزمرگی به خود می‌گیرد و تبدیل به یک شغل می‌شود. می‌خواهم قبل از اینکه این اتفاق بیفتد از آن فاصله بگیرم تا به عشقم خیانت نکنم و بتوانم عاشق حرفه‌ای که دارم، بمانم.

شهاب حسینی

در مورد خستگی و بی‌انگیزگی گفتید، در فیلم «پرسه در مه» هم نقش کسی را بازی می‌کنید که هنرمندی به بن‌بست رسیده و دچار یأس است؛ وقتی این نقش را ایفا می‌کردید به این مسئله توجه داشتید که خودتان هم به این بن‌بست‌ها رسیده‌اید یا نه؟

خودم در حال حاضر وضعیتی مشابه امین در «پرسه در مه» را دارم؛ رسیدن به یک خط ممتد. آن آدم می‌گفت من در مغزم فقط یک صدای سوت می‌شنوم و من می‌گویم که در مغزم فقط یک خط می‌بینم. فکر می‌کنم شرایط مشابه این اتفاق، برای خیلی از انسان‌ها پیش می‌آید و همه چیز بستگی به نوع نگاه و تفکر افراد به زندگی دارد.

در مورد رابطه‌تان با موسیقی بگویید، با توجه به نقشی که در این فیلم دارید و اینکه حس یک موزیسین را به راحتی به مخاطب منتقل می‌کنید.

من در زندگی زمان زیادی را برای گوش دادن به موسیقی صرف می‌کنم و در واقع با آن زندگی می‌کنم؛ از آن ایده می‌گیرم، نقشه‌هایم را پرورش می‌دهم. دنیای امین را جدا از بحث تکنیکال آن درک می‌کردم و می‌دانستم دغدغه‌اش چیست. فکر می‌کنم تمام شاخه‌های هنری از یک‌جا سرچشمه می‌گیرند و همگی روحیه خاصی را می‌طلبند.

با توجه به دو نقش متفاوتی که از شما در «پرسه در مه» و «حوالی اتوبان» می‌بینیم، از علاقه‌تان به نقش‌های زیرپوستی و برون‌گرا بگویید.

هر نقشی مختصات و قطعا جذابیت‌های خاص خودش را دارد. مثالی برایتان می‌زنم؛ جرمی آیرونز با آن صورت سنگی بازی بی‌نظیری دارد که خیلی احساسات هم در آن دیده نمی‌شود، ولی بازی گرم و پرحرارت آلپاچینو، جذابیت دیگری دارد. من به شخصه بازی‌های گرم و پرحرارت را بیشتر دوست دارم ولی در حالت کلی فکر می‌کنم هر بازیگری باید توانایی این را داشته باشد که در هر دو مورد بازی خوبی ارائه دهد.

امین یا پاشا، کدام نقش را بیشتر دوست داشتید؟

برای نقش «امین» در پرسه در مه، زحمت بیشتری کشیدم، چرا که نقش چالش برانگیزتری بود و حریف قدرتری را می‌طلبید. مضاف براینکه تمام بار فیلم بر دوش امین بود برخلاف پاشا در «حوالی اتوبان» نقش اصلی کار نبود و قصه حول شخصیت دیگری می‌چرخید.

وقتی از پس ایفای یک نقش مهم برمی‌آیی احساس می‌کنی برنده مسابقه بزرگی شده‌ای. در جایی که نقش اصلی را ایفا می‌کنی زحمت زیادی بر دوش توست چون اگر نتوانی به درستی از عهده آن برآیی یک پروژه نابود می‌شود.

در فیلم «حوالی اتوبان» با مقوله گذشته افراد روبه‌رویم. چقدر گذشته افراد در قضاوت‌تان در مورد آنها مهم است؟

شهاب حسینی

در فیلم «مدار صفردرجه» حبیب پارسا، یک ضرب‌المثل آلمانی می‌گوید که «چنانکه آغاز کردی، همیشه بر همان خواهی بود». در نهج‌البلاغه هم حضرت علی(ع) در جمله‌ای می‌فرمایند: «عاقبت همان می‌شوی که می‌اندیشی». گذشته‌ها و خط سیرهایی که افراد طی کرده‌اند، مهم هستند؛ نه برای قضاوت کردن، نتیجه‌ گرفتن و حکم دادن، بلکه برای شناخت بیشتر، کما اینکه اگر بخواهیم به کسی کمک کنیم یا از کسی کمک بگیریم باید یک آشنایی با سابقه آن فرد داشته باشیم. به نظرم گذشته افراد، هویت آنهاست.

یک عبارت را برایتان می‌گویم و می‌خواهم بدون درنگ، حسی را که از شنیدنش پیدا می‌کنید بگویید: «یاستارالعیوب».

وجهی است که همیشه از خدا می‌خواهم، زیرا اگر استتارش را از من بردارد، آبرویی برایم باقی نمی‌ماند. چند وقت پیش جمله زیبایی خواندم. می‌گفت: «با همه وجود گناه می‌کنیم و خداوند این همه بخشنده است، اگر اطاعتش می‌کردیم چه نعمتی به ما می‌داد؟»

در مورد برنامه آینده کاری‌تان بگویید؟

به لطف خدا احساس می‌کنم که کارهایی که تا به حال انجام داده‌ام به ثمر نشسته و حال لازم است که نتیجه این ثمر را برگردانم. تا سال91، متعهد به پروژه آقای تبریزی، سرزمین کهن، هستم. پس از آن اگر عمری باقی بود، فاصله‌ای خواهم گرفت برای پرداختن به اموری که در زندگی فرصت رسیدگی به آنها را نداشته‌ام. در کنار این کار، سعی می‌کنم مقدمات یک حضور دیگر را فراهم کنم. دوست دارم کار فیلمسازی را شروع کنم و این را هم می‌دانم که این کار برای من دوباره یک نقطه شروع خواهد بود و باز باید از سر خط شروع کنم. دوست دارم حول مسائلی که مربوط به انسان است فیلم بسازم؛ با موضوعی که هر انسانی در هر کجای دنیا و با هر فرهنگی بتواند با آن ارتباط برقرار کند.

سینما و تلویزیون تبیان


همشهری

ali بازدید : 227 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
لباس عروس نقش عمده ای در برگزاری یک مراسم عروسی دارد و بر تن کردن یک دست لباس عروس زیبا، رؤیای همه دختران است.

به گزارش برنا، مردم کشورهای مختلف با آداب و رسومی که دارند لباس های مختلفی را برای عروسی به تن می کنند.به این لباس های عروس از کشورهای جهان نگاه کنید. شاید یکی را پسند کردید.

کره جنوبی




عروس ژاپنی



عروس مغربی




عروس اندونزیایی

تعداد صفحات : 24

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 233
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 81
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 323
  • بازدید ماه : 323
  • بازدید سال : 3,742
  • بازدید کلی : 282,936